هم مسیر

 

همین جور که داشت درد و دل میکرد، جلو خودمو گرفته بودم که جلو خودش تو پارک نزنم زیر گریه و صبرکردم بدرقه ام کنه و سوار اسنپ شم بعد خودمو خالی کنم. فکر میکنم دو نفر خیلی باید بهم نزدیک باشن که برای درد هم دیگه گریه کنن. بعضی وقت ها فکر میکنم تو زندگی های گذشته مون چند بار بهم بر خوردیم و چه نسبت هایی باهم داشتیم. هرچی بوده قطعا اونقدری عمیق بوده که الان این نوع از ارتباط تو این زندگی شکل گرفته و بی نهایت خوشحالم که در آخرین دوره زندگیمون هم مسیر شدیم. 

 

surrender

 

,teacher

I have learned my lesson

I'm surrendered

.

.

.